گالری بهترین تصاویر | اس ام اس عاشقانه

عکس بازیگر‌| عکس خواننده | اس ام اس عاشقانه | تصویر بک گراند

گالری بهترین تصاویر | اس ام اس عاشقانه

عکس بازیگر‌| عکس خواننده | اس ام اس عاشقانه | تصویر بک گراند

برگزیده ترین ایمیل سال از نظر خانمها

آقایی از رفتن روزانه به سر کار خسته شده بود در حالیکه خانمش هر روز در خانه بود.او می خواست زنش ببیند برای او در بیرون چه می گذرد.
بنابر این دعا کرد :
خدای عزیز :من هر روز سر کار می روم و 8 ساعت بیرونم در حالیکه خانمم فقط در خانه می ماندمن می خواهم او بداند برای من چه می گذرد؟
بنابراین لطفا اجازه بدین برای یک روز هم که شده ما جای همدیگه باشیم.
خداوند با معرفت بی انتهایش آرزوی این مرد را برآورد کرد .
صبح روز بعد مرد با اعتماد کامل همچون یک زن از خواب بیدار شد و برای همسرش صبحانه آماده کرد بچه هارو بیدا کرد و لباسهای مدرسه شونو اماده کرد براشون صبحانه داد ناهارشان را تو کوله پشتی شون گذاشت و به مدرسه برد.
خانه رو جارو کرد, برای گرفتن سپرده به بانک رفت به بقالی رفت جای خواب (کجاوهء)گربه هارو تمیز کرد سگ رو حمام دادو ساعت یک بعد از ظهر بود و او عجله داشت برای درست کردن رختخوابها -به کار انداختن لباسشویی-جارو و گرد گیری -وتی کشیدن آشپز خانه-رفتن به مدرسه برای آوردن بچه ها و سرو کله زدن با آنها در راه منزل -آماده کردن شیر و خوردنیها و گرفتن برنامهءبچه ها برای کار خانه -اتو کشی و مرتب کردن میز غذا خوری نگاه کردن تلویزیون حین اتو کشی در ساعت 4:30 بعد از ظهر و............ ......... .....(از ذکر انجام بقیه کارها فاکتور گیری شد.)
در ساعت 9:00 او از یک کار طاقت فرسای روزانه خسته شده بود او به رختخواب رفت در حالیکه باید رضایت .........
صبح روز بعد بلافاصله قبل از بیدار شدن از خواب گفت :
خدایا :من چه فکری می کردم من سخت در اشتباه بودم برای غبطه خوردن به موندن زنم در منزل روزانه
لطفا و لطفا اجازه بده من به حالت اول خود برگردم .
خداوند با معرفت لامتناهی خود جواب داد:
پسرم من احساس می کنم تو درست را یاد گرفتی و خوشحالم که می خواهی به شرایط خودت برگردی ولی تو فقط مجبوری 9 ماه صبر کنی زیرا تو دیشب حامله شدی




همیشه کسانی را که خدمت می کنند را به خاطر داشته باشید!!

در روزگارى که بستنى با شکلات به گرانى امروز نبود، پسر ١٠ ساله‌اى وارد قهوه فروشى هتلى شد و پشت میزى نشست. خدمتکار براى سفارش گرفتن سراغش رفت.
 
- پسر پرسید: بستنى با شکلات چند است؟
 
- خدمتکار گفت: ٥٠ سنت
پسر کوچک دستش را در جیبش کرد، تمام پول خردهایش را در آورد و شمرد. بعد پرسید:
- بستنى خالى چند است؟
خدمتکار با توجه به این که تمام میزها پر شده بود و عده‌اى بیرون قهوه فروشى منتظر خالى شدن میز ایستاده بودند، با بی‌حوصلگى گفت:
- ٣٥ سنت
- پسر دوباره سکه‌هایش را شمرد و گفت:
- براى من یک بستنى بیاورید.
خدمتکار یک بستنى آورد و صورت‌حساب را نیز روى میز گذاشت و رفت. پسر بستنى را تمام کرد، صورت‌حساب را برداشت و پولش را به صندوق‌دار پرداخت کرد و رفت. هنگامى که خدمتکار براى تمیز کردن میز رفت، گریه‌اش گرفت. پسر بچه روى میز در کنار بشقاب خالى، ١٥ سنت براى او انعام گذاشته بود.
 
یعنى او با پول‌هایش می‌توانست بستنى با شکلات بخورد امّا چون پولى براى انعام دادن برایش باقى نمی‌ماند، این کار را نکرده بود و بستنى خالى خورده بود.

داستان سیب زمینی

داستان

معلم یک کودکستان به بچه های کلاس گفت که میخواهد با آنها بازی کند . او به آنها گفت که فردا هر کدام یک کیسه پلاستیکی بردارند و درون آن به تعداد آدمهایی که از آنها بدشان میآید ، سیب زمینی بریزند و با خود به کودکستان بیاورند

فردا بچه ها با کیسه های پلاستیکی به کودکستان آمدند . در کیسه بعضی ها 2 بعضی ها 3 ، و بعضی ها 5 سیب زمینی بود

معلم به بچه ها گفت : تا یک هفته هر کجا که می روند کیسه پلاستیکی را با خود ببرند . روزها به همین ترتیب گذشت و کم کم بچه ها شروع کردند به شکایت از بوی سیب زمینی های گندیده . به علاوه ، آن هایی که سیب زمینی بیشتری داشتند از حمل آن بار سنگین خسته شده بودند . پس از گذشت یک هفته بازی بالاخره تمام شد و بچه ها راحت شدند


معلم از بچه ها پرسید : از اینکه یک هفته سیب زمینی ها را با خود حمل می کردید چه احساسی داشتید ؟

بچه ها از اینکه مجبور بودند ، سیب زمینی های بد بو و سنگین را همه جا باخود حمل کنند شکایت داشتند

آنگاه معلم منظور اصلی خود را از این بازی ، این چنین توضیح داد

این درست شبیه وضعیتی است که شما کینه آدم هایی که دوستشان ندارید را در دل خود نگه می دارید و همه جا با خود می برید . بوی بد کینه و نفرت قلب شما را فاسد می کند و شما آن را به همه جا همراه خود حمل می کنید . حالا که شما بوی بد سیب زمینی ها را فقط برای یک هفته نتوانستید تحمل کنید

پس چطور می خواهید بوی بد نفرت را برای تمام عمر در دل خود تحمل کنید؟

خود را با رنگ ها بشناسید!!!

طبق گفته ی روانشناسان همه ما به نحوی تحت تاثیر رنگها هستیم و به عبارت دیگر خود «واقعی» مان را با این رنگ ها نشان می دهیم.برای هر فرد رنگ مخصوصی وجود دارد که می تواند بر زندگی او تاثیر بگذارد.جالب است،نه!!!!!!

اینکه شما بدانید برای اسمتان رنگ مخصوصی وجود دارد و می توانید راز شخصیتی خود را از لابلای آن دریابید،باید بسیار جالب و هیجان انگیز باشد

                               پس به ادامه ی مطلب توجه کنید!

ادامه مطلب ...

یاد بگیریم که!!!

یاد گیریم که.....
-
با احمق بحث نکنیم و بگذاریم در دنیای احمقانه خویش  خوشبخت زندگی کند.
 -
با وقیح جدل نکنیم چون چیزی برای از دست دادن ندارد و روح ما را تباه می‌کند.
 -
از حسود دوری کنیم چون اگر دنیا را هم به او تقدیم کنیم باز از زندان تنگ حسادت بیرون نمی آید.
-
تنهایی را به بودن در  جمعی که ما را از خودمان جدا می کند، ترجیح دهیم.
-
از «از دست دادن»  نهراسیم که ثروت ما به اندازه شهامت ما در نداشتن است.
-
بیشتر را بر کمتر ترجیح  ندهیم که قدرت ما در نخواستن   منفعت ما در سبکباری است.
-
کمتر سخن بگوییم که بزرگی ما در حرفهایی است که برای نهفتن داریم، نه برای گفتن.
-
از سرعت خود بکاهیم، که آنان که سریع تر می دوند، فرصت اندیشیدن به خود نمی دهند.
-
دیگران را ببینیم، تا  در دام خویشتن محوری، اسیر نشویم.
-
از کودکان بیاموزیم،  پیش از آن که بزرگ شوند و دیگر  نتوان از آنان آموخت

نظر یادت نره!!!.